دوست دارم روزی را ببینم که دخترم مادر شده
- ۲۷ شهریور ۹۹
- 882 بازدید
- 0 دیدگاه
« زمانی که دختری کوچک بودم، عروسکهایم را دور خودم جمع میکردم، مامان میشدم و دستهایم برای بخشیدن عشق مادرانه پر از انگیزه بود.
بزرگتر که شدم فهمیدم با وجود همه سختیها و مسئولیتها، دوست دارم یک روز مادر شوم و پاره تنم را در آغوش بگیرم. تصور اینکه جگرگوشهای داشته باشم و زمانهایی که خواب است به تماشای صورت ماهش بنشینم، نفسهایش را بشمارم و خدا را شکر کنم که به آرزوی مادر شدنم رسیدم، لبخندی از ته دل به چهرهام هدیه میداد. اما دنیا همیشه آنطور که ما تصور میکنیم پیش نمیرود.حالا فرزندی دارم که شبها چشمهای غرق خوابش را میبینم و آرزوهای مادرانهام را با خودم مرور میکنم. کودک معصوم من در محک دارد با سرطان میجنگد و من در لحظه لحظه این مبارزه انگار تن خودم را به دست این بیماری سخت سپردم. ولی مادر بودن با همه سختیهایش به من قدرت عجیبی داده که جز امیدوار و قوی بودن به چیز دیگری فکر نمیکنم. هر روز و شب دعا میکنم درمان دخترم جواب بده و به زندگی عادیمان بازگردیم. از ته قلبم میخواهم روزی را ببینم که دختر کوچکم، سرطان را شکست داده، بزرگ شده و خودش دارد حس مادر بودن را تجربه میکند.»
مادرهای محک در پشت صحنه مبارزه فرزندانشان با سرطان، نقش مهم و پر رنگی دارند.آرزو میکنیم هیچ مادری با خبر بیماری جگرگوشهاش آزرده نشود و در آینده، بهبودی تمام کودکان محک را با هم جشن بگیریم.
پینوشت: عکس تزئینی است.