یادتان هست؟
- ۷ فروردین ۹۴
- 944 بازدید
- 0 دیدگاه
یادتان هست؟
خبرنامه شماره ۳۹ محک را یادتان هست؟ همان خبرنامه که تاریخ نقش بسته روی آن اسفند ماه ۱۳۸۷ را نشان میدهد. در صفحه ۵۸ خبرنامه می خواندیم:
…….
آشنای قدیمی
روزهای آخری بود که مشغول جمع اوری مطالب خبرنامه بودم که پدر یکی از بچه های محک با چهره ای آفتاب سوخته وارد اتاق شد. او عکسی در دست داشت و گفت:مهران این عکس را داده که به روابط عمومی بدهم کودک مبتلا به سرطان، کودک بهبود یافته محک، پروفسور وثوق، موسسه خیریه محک، محک.
عکس یک پسربچه ۱۳ ساله در سالن بیمارستان فوق تخصصی محک با لباس آبی رنگ و ژستی بسیار قشنگ.
پدر مهران از او اینگونه گفت :مهران دائما حرف های روزهایی را می زد که در محک بوده است از مددکارها و کارهایی مثل کامپیوتر ،نقاشی که به او یاد دادند صحبت می کند.
گویا مهران طعم محبت را علاوه بر آغوش خانواده در محک نیز چشیده است . مهران حالا در یزد زندگی می کند وخوب درس می خواند . آرزو دارد یک پلیس بزرگ شود.
……..
و امروز مهران به محک آمد. به آغوش خانواده بزرگی که ۲۰ سال است تلاش میکند به امید یک چنین روزهایی. چنین روزهایی که کودکان دیروز محک با گام هایی استوار از دری که همیشه روی آنها باز است وارد شوند با یک بغل امید و عشق و باور. امید به بهبود، عشق به محک و باور به هدف هایی که با همت تمامی نیک اندیشانی که کمک به هم نوع را غایتی بی حد و مرز می دانند، تحقق یافت و همچنان نیز خواهد یافت.
مهران به محک آمد همراه با یک همراه. همراه همسرش. همسری که قدیمی های محک او را عروسشان خطاب می کردند. مهران آمد تا بار دیگر به ما بگوید : «سرطان پایان زندگی نیست»
***
یادتان هست؟
خبرنامه شماره ۴۰ محک را یادتان هست؟ همان خبرنامه که تاریخ نقش بسته روی آن خرداد ماه ۱۳۸۸ را نشان میدهد.
تصویر روی جلد خبرنامه، دختر بچه کوچکی را با موهای ریخته و کلاهی بر سر نشان می داد با چشم هایی که شیطنت از آن می بارید در حالی که داشت گلی را نقاشی می کرد که هر گلبرگش یک رنگ بود. رنگ هایی از جنس زندگی.
کوثر، کودک محک که نگاه پر از کودکی و نشاط اش تا همیشه بر خبرنامه محک نقش بسته، امروز با لباس مدرسه اش به محک آمده بود تا نگاه پر از امیدش نیز در دل همه اهالی محک تا همیشه نقش بندد. نگاهی پر امید. امید به بهبود کامل در آینده. کوثر کودک محک که اکنون کلاس اولی شده، از روستای دوردستشان در استان لرستان، به دیدار دوستانش در محک آمده بود. آمده بود تا بار دیگر به ما بگوید: «سرطان پایان کودکی نیست»