این چرخ دستی همیشه برای دارو نیست
- ۱۵ مرداد ۹۸
- 657 بازدید
- 0 دیدگاه
گزارش روزنامه «ایران» از تلاش مؤسسه محک برای بهبود حال کودکان مبتلا به سرطان با کمک «یار مهربان»
این چرخ دستی همیشه برای دارو نیست!
انگار نه انگار تا همین چند لحظه قبل صدای گریه بیوقفهاش سکوت سالن انتظار را بلعیده بود. با چنان اشتهای وصفناپذیری کتابها را زیر و رو میکرد که گویی همهشان را خوانده. حالا چهره مادر نگرانش هم کمی آرامتر شده بود و با لبخند امیرحسین پنج سالهاش را دنبال میکرد؛ پسر بچه کوچکی که ردپای شیمی درمانی زیر کلاه لبه دارش پنهان شده بود. اینجا بیمارستان کودکان سرطانی است. البته کارکنانش اصرار دارند بنویسیم کودکان «مبتلا به سرطان.»
در کنار تمام رنگها و نقاشیهایی که از تلاش گردانندگان آن برای تلطیف فضای این مرکز درمانی خبر میدهد «یار مهربان» هم چند سالی است با جادوی ادبیات کودکان را غرق امید به نجات میکند. داوطلبان اغلب جوان هفتهای دو مرتبه اتاق به اتاق و طبقه به طبقه میروند تا به میهمانان نحیف محک کتاب هدیه بدهند، کتابهایی که برخی از آنها به هزینه بیمارستان خریداری شده و بخش قابل توجهی هم از طرف مؤسسات نشر اهدا شدهاند.
«ترالی»، چرخ دستی استیل دو طبقهای است که شاید نامش برایمان تازگی داشته باشد. اما ظاهر ناخوشایند و خِش خِش کشیده شدن چرخهایش روی زمین نه! میز به نسبت کوچک متحرکی که هرگاه به حرکت درآید خبر از آن میدهد که زمان تزریق و مصرف دارو رسیده است. با این همه واحد روانشناسی مؤسسه خیریه محک از حدود یک دهه قبل تلاش کرده تا با کمک گرفتن از کتاب نه تنها شوق به زندگی را در کودکان و نوجوانان بیمار بیدار کند، بلکه قدری هم از بار روانی این چرخدستیهای ناخوشایند کم کند. شنبه و چهارشنبه هر هفته ترالی حمل دارو به جای دارو و ملزومات درمان روزانه، میزبان کتابهایی رنگارنگ میشود؛ معمولا هم دو دختر و پسر جوان که از نیروهای داوطلب هستند آن را همراهی میکنند تا کتابها را به دست همه کودکان و نوجوانان و با توجه به سن و سال و شرایط آنان برسانند.
آن طور که مسئولان بخش روابط عمومی مؤسسه خیریه محک میگویند بهدلیل شرایط خاص روحی کودکان و نوجوانان مبتلا به سرطان، کتابها از نظر مضمونی با دقت بسیاری از سوی واحد روانشناسی انتخاب میشوند و هفتهای دو مرتبه هم در اختیار نیروهای داوطلب برای توزیع میان میهمانان کم سن و سال این بیمارستان قرار میگیرند.
نفیسه رمضانی، دانشجوی رشته بیهوشی است و از طریق یکی از بازارچههای خیریه متوجه شده که میتواند به شکل داوطلب در این کار مشارکت داشته باشد. همان طور که کتابها را از قفسه برمیدارد تا در چرخ دستی بچیند میگوید: «حدود دو سالی میشود که با محک همکاری دارم. هفتهای دو مرتبه برای بچهها کتاب میبریم. آثاری که از کتابهای رنگ آمیزی شروع میشوند و به رمانها و داستانهایی برای نوجوانان میرسد.»
اینجا رنگها معنی دارند، شال لیمویی برای دختران و تیشرت لیمویی برای پسران خبر از نیروهای داوطلبی دارد که خواهان ارتباط حمایتی با کودکان و نوجوانان در اقداماتی نظیر پخش این کتابها هستند. هر وقت کتابها جای خود را به دارو و ملزومات تزریق میدهند تلاش میشود تا چرخ دستی شکل و شمایل تلطیف یافته تری پیدا کند. معمولاً پارچهای رنگی که متناسب با فصل تزئین شده و گاهی خود بچهها هم در سر و شکل دادن به آن دخیل هستند دور آن را میگیرد تا قدری زهر زمختیاش گرفته شود. ایمان اشرف، فارغالتحصیل کارشناسی رشته مکانیک نیروی داوطلب دیگری است که امروز چرخ دستی دارو یا به قول پرسنل بیمارستان ترالی را همراهی میکند، نیروهای داوطلب پیش از آغاز کار در این بخش آموزش میبینند. با کمک افرادی همچون مصطفی رحماندوست که خودشان نویسنده هستند یاد میگیرند چطور کودکان و نوجوانان را در انتخاب کتاب یاری برسانند.
نفیسه و ایمان اتاق به اتاق پیش میروند، البته برای ورود به هر بخش به مجوز لحظهای نیاز است چراکه شرایط درمان بیماران اغلب خاص است. اینکه گفتیم برای ورود چرخ دستی کتاب به هر بخش مجوز لحظهای نیاز است بهدلیل احتمال ایزوله شدن برخی سالنها به سبب وجود بیمارانی با شرایط خاص است. به هر حال اینجا بیمارستان مبتلایان به سرطان است و طبیعی است که شرایط خاصی بر آن حاکم باشد. بچهها به کمک دو نیروی داوطلب از میان کتابها اثر مورد علاقه خود را انتخاب میکنند، شیمی درمانی گاهی آنقدر بیرحمانه چهره برخی کودکان و نوجوانان را تغییر داده که همان ابتدا به توصیه یکی از پرسنل روابط عمومی با خودم قرار میگذارم حواسم جمع باشد پیشاپیش کودکی را براساس جنسیتی که از چهرهاش حدس میزنم خطاب نکنم و صبر کنم تا خودشان را معرفی کنند. در اغلب سالنها و اتاقها والدین فرزندانشان را همراهی میکنند. همه وقتی چرخ دستی کتاب نزدیکشان میشود خطوط چهرهشان باز میشود و به پیروی از لبخند کودکانشان آنان هم برای لحظهای هر چند کوتاه میخندند.
هدیه یازده سال بیشتر ندارد و از یک سال قبل وقت و بیوقت میهمان محک میشود، او هم طبق روال اغلب افرادی که در این بیمارستان میبینید کلاه لبهداری به سر و ماسک سفید رنگی به صورت دارد. کتابها را که زیر و رو میکند چیزی نظرش را جلب نمیکند و حتی به همراهان چرخ دستی گلایه میکند که چرا کتاب خوب ندارند. کتابخوان حرفهای است، مادرش میگوید: «خانهمان پر از کتابهایی است که خودش خریده یا از محک گرفته، کار خوبی است چراکه فضای دلهره آور بیمارستان را قدری قابل تحمل میکند.»
محدثه هم میهمان یکی از اتاقهای این بیمارستان است، شانزده سال بیشتر ندارد و شیمی درمانی موهای او را هم گرفته، منتهی ابایی ندارد از اینکه بدون کلاه لبه دار در چارچوب در با نگاهی کنجکاو بایستد به استقبال ترالی کتاب. دلش میخواهد نویسنده شود و برای بچهها بنویسد. میان کتابها میگردد و زیر لب غر میزد که خبری از کتاب مناسب سن و سال او نیست. گروه سنی اغلب کتابها کمتر از چیزی است که او توقع دارد. در نهایت کتابی برمی دارد اما به همراهان ترالی تأکید میکند که چرا رمان جدی ندارید! همان طور که از کتابها میپرسم مادر محدثه هم به بحثمان میآید و تأکید میکند:«عادت کردهایم بیمارستانها و مراکز درمانی را با در و دیواری سرد و فضایی آکنده از بوی الکل ببینیم. برای همین روزهای اولی که برای درمان دخترم به محک آمده بودیم، برخورد با این چرخ دستی کتاب یکی از عجیبترین اتفاقات ممکن در چنین فضایی به چشممان آمد.»
مادر محدثه چرخ دستی کتاب و اهدای هفتگی آن به بچهها را کار خوبی میداند و معتقد است نه تنها از بار روانی مراحل درمان کم میکند بلکه در درازمدت شوق خواندن را هم در مخاطبان کم سن و سال بیدار میکند. نکته قابل توجه در صحبت با اغلب کودکان و نوجوانان میهمان این مرکز خیریه درمانی و همچنین والدین آنان تأثیری است که توزیع کتاب نه تنها در افزایش امید به زندگی آنان داشته بلکه حتی منجر به جدی شدن آنان در ادامه مسیر کتابخوانی شده است.
علی کودک دیگری است که همراه با ترالی کتاب به دیدارش میروم، ۱۰ سال بیشتر ندارد و از ماکو آمده. با اینکه در یک سال اخیر شرایط جسمانی اش توان مدرسه رفتن را از او گرفته اما از کتاب دور نمیشود. آن طور که مادرش میگوید هر وقت برای درمان ساکن اقامتگاه محک میشوند بیصبرانه منتظر فرارسیدن روزهای خاصی است که میتواند کتاب بگیرد. او در این یک سال و نیمی که برای درمان به تهران رفت و آمد نه تنها کتابخوان حرفهای شده بلکه هرازگاهی داستان هم مینویسد با این همه مهمترین آرزویش این است که پلیسی کتابدوست شود!
مریم محمدعلی سرپرست واحد روانشناسی خدمات حمایتی این مرکز درمانی نخستین هدف از راهیابی کتاب به سالنها و اتاقهای مؤسسه محک را در این میداند که چرخ دستیهای دارو در ذهن بچهها به وسیلهای ناخوشایند تبدیل نشود تا طی درمان هم بتوانند ارتباط بهتری با آن بگیرند. آن طور که محمدعلی میگوید این اقدام تنها به توزیع کتاب میان بیماران کم سن و سال محک محدود نمیشود بلکه هرازگاهی هم جلسات قصه خوانی برگزار میشود. یکی از نکاتی که سال هاست در کشورهای غربی نه تنها مورد توجه اهالی کتاب بلکه در زمره برنامهریزیهای اغلب سازمانهایی که به نوعی با سلامت جسم و روح کودکان و نوجوانان سروکار دارند هم قرار گرفته، قدرتی است که ادبیات در جهت بهبود حال کودکان در اختیار آنان میگذارد. کارکردی که به گفته اغلب کارشناسان فرهنگی از جمله نوش آفرین انصاری، دبیر شورای کتاب کودک چندان مورد توجه متولیان نظام آموزشی نیست و آنان گمان میکنند کتاب کارکردی جز سرگرمی ندارد!
این در حالی است که کودکان و نوجوانان با مطالعه کتاب از امکان همذاتپنداری با شخصیتهای جای گرفته در داستانها و از سویی تجربه شرایطی برخوردار میشوند که آنان را برای مواجهه با موقعیتهای احتمالی مشابه آماده میکند. آنطور که این کارشناس روانشناسی تأکید دارد با بهره گرفتن از ادبیات میتوان به کودکان نشان داد که میتوانند با بیماری شان، هر قدر هم که سخت باشد بجنگند. این قدرتی است که در بطن ادبیات و در قالب کتاب نهفته، حالا باید دید وزارت آموزش و پرورش و دیگر ارگانهای وابسته به آموزش با توجه به تأثیری که در نهادینه کردن فرهنگ کتابخوانی در روح و ذهن کودکان دارند بالاخره دست یاری کتاب و اهالی اش را میفشارند یا همچنان چشم بر تجربههایی اینچنینی میبندند و به روندی که در پیش گرفتهاند ادامه میدهند.