0 کمک آنلاین
وقتی سرطان زودتر از مامان گفتن میاد

خاطره مادر احسان فرزند بهبود یافته محک

  • ۲۰ بهمن ۹۷
  • 807 بازدید
  • 0 دیدگاه

یادم هست اواخر مرداد ماه بود که به جشن تابستانه در کلبه بازی دعوت شدیم.

دست پسر کوچکم را گرفتم و به آنجا رفتیم. صدای شادی و هیاهوی بچه‌ها در فضا پیچیده بود. دلم پر کشید، اشک شوق مهمان چشم‌هایم شد. با خودم گفتم این جشن و بازی یک هدیه به فرزندان محک است و این مهربانی تنها می‌توانست از قلب‌های بزرگ برآید و به دل‌های کوچک کودکان بنشیند. در فکر بودم که ناگهان چهره‌ای دلنشین و مهربان دیدم، چهره‌ای که گویی از لبخندش تمام گل‌های جهان می‌شکفت. خانم قدس، بنیانگذار محک بود. او با نگاه مهربان و مشتاق خود کودکان را می‌نگریست و لبخند می‌زد. آمده بود که از نزدیک شاهد شادی کودکان باشد. در آن لحظه با خودم گفتم بنیانگذاران محک با بنا نهادن این سازمان آرامش و شادی را به قلب‌های زیادی بازگردانده‌اند. آنها چون الماس می‌درخشند.

آن روز همراه پسرم با شادی فراوان به خانه برگشتیم. این بهترین خاطره‌ام پس از قطع درمان احسان بود.

مادر احسان، یکی از اعضای گروه والدین داوطلب محک

دیدگاه‌ها

دیدگاه خود را بنویسید * نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند * دیدگاه شما