من هم عضو خانواده محک شدم
- ۱۷ مرداد ۹۷
- 1053 بازدید
- 0 دیدگاه
نگاهی به خانم جوان و خوشرو کردم. راستش دلیلی که مرا به سمت محک کشانده بود جملهای بود که روی پوسترها دیده بودم: «با هزار تومن چیکار میشه کرد؟» عضو شدم، اما صادقانه بگویم کودکان مبتلا به سرطان و مشکلاتشان اصلاً دغدغه من نبود.
نوزده ساله بودم، سال اول دانشگاه و رشته مهندسی. آرزویی که برایش جنگیده بودم و تصور میکردم در دنیا قرار است اتفاق خارقالعادهای بیفتد اگر خانم مهندس شوم! و آنقدر در مسائل خودم غرق شدم که عضویت در محک نیز به فراموشی سپرده شد. تا سالها بعد، روزی که حس کردم راه را اشتباه رفتهام.
ترم هفت دانشگاه بود. بعد از کلاس مکانیک سیالات بُهتزده در سلف سرویس دانشگاه نشسته بودم. حرفهای استاد انگار تکانم داده بود. کسی که از اشتباه خودش برای انتخاب رشته و راه زندگیاش برایمان گفت حالا انگار تلنگر بزرگی به من زده باشد، باعث شد غمگینانه به این فکر فرو روم که نکند من هم…؟
در آستانه مهندس شدن به این نتیجه رسیدم که مهندس بودن اصلاً دغدغه زندگیام نیست! من دنبال راهی بودم که در آن احساس خوشحالی و رضایت کنم نه آنکه مهم باشد چه نامیده شوم. با این حال تحصیلاتم را تمام کرده و تبدیل به فارغالتحصیل ناامیدی شدم که مدتی هم سعی کرد از راهی که رفته بازنگردد و خودش را در همین حوزه امتحان کند.
اما بالاخره «آن اتفاق خوب» برایم افتاد و بعد از گذراندن مسیری طولانی به بخش روابط عمومی محک پیوستم.
آدمها گاهی فکر میکنند خودشاناند که یک راهی را رفتهاند، تصمیمی گرفته و یا انتخاب کردهاند. اما من معتقدم گاهی تو فقط یک قدم برمیداری، یا حتی بدون برداشتن قدمی یا انجام کار خاصی، سرنوشت تو را در مسیر دلت هدایت میکند. دستت را میگیرد و میبرد در راهی که وقتی در آن قرار میگیری مات و مبهوت از خودت میپرسی که چه شد حالا اینجایی؟
پیوستن من به محک نیز شبیه افتادن در رودخانهای بود که تنها برای امتحان دمای آب پای در آن میگذاری و رود تو را میبرد و میبرد و میبرد تا میبینی جای دیگری هستی. جایی بهتر از قبل…
حالا که به آن روز که بهطور اتفاقی در محک عضو شدم فکر میکنم باورم نمیشود داشتم فرم عضویت در مجموعهای را پر میکردم که سالها بعد قرار بود قلبم اینطور برایش بتپد. و این اتفاقی است که شاید برای دیگران هم افتاده باشد و بدون هیچ برنامهریزیای سرنوشتشان با تلاش برای نجات کودکان معصوم مبتلا به سرطان گره بخورد.
اکنون به عنوان یک عضو کوچک در محک از رودخانه تقدیرم خرسندم و تمام تلاشم را برای مؤثر بودن در این مسیر پر امید به کار خواهم بست.
شبنم معینیتبار، از کارکنان محک