خيال راحت پدر و مادرهاي محک، خاطره زيباي اين سالهايم است
- ۲۳ مرداد ۰۰
- 734 بازدید
ابتدا در بخش جلب مشارکتهاي مردمي و دفاتر جلب مشغول به کار شدم. سپس در قسمت عضويت، دفتر چيذر محک، کلينيک و بخش شيمي درماني،…
ابتدا در بخش جلب مشارکتهاي مردمي و دفاتر جلب مشغول به کار شدم. سپس در قسمت عضويت، دفتر چيذر محک، کلينيک و بخش شيمي درماني،…
نقاشیش رو از قلک محک پیدا کردیم. نقاشی یک دختر ۱۱ ساله به اسم ساناز که پسرخالهاش در بیمارستان محک بستری شده. پشت نقاشی قشنگش…
وقتی که برای اولین بار پسرم رو برای معالجه به یک بیمارستان در تهران برده بودم، قلک مؤسسه خیریه محک رو کنار صندوق بیمارستان دیدم….
این سفالهای رنگ شده، بیرنگ بودند. روز پنجشنبه سفالها رو بهش دادم و گفتم «من تا شنبه بیمارستان نیستم و ممکنه حوصلهات سَر بره، اگه دوست…
رونیا، دختر کوچکی از سرزمین سبز کردستان است که مانند یک قهرمان با سرطان جنگیده و قطع درمان شدهاست. حالا هر چند ماه یک بار…
اومد تو اتاقم و گفت «میشه بیام اینجا و از پشت پنجره خواهرهام رو ببینم؟ آخه پنجره اتاق خودم سمت خیابون نیست.» رفتم کنار پنجره…
محمد توی بیمارستان محک به خوش اخلاقی و همکاری با پرستارها و کادر درمان زبانزده. با وجود اینکه دوره شیمی درمانی رو با سختیهایی که…
«داستان من از همون روزی شروع شد که به دلیل تورم گردن، برای نمونهبرداری از ایلام به تهران سفر کردیم. در اولین آزمایش پاتولوژی، بیماری…
میخوام یکی از خاطراتم رو در مورد محک براتون بگم، یک روز که برای تحویل قلکهام به محک رفته بودم، دم در محک خیلی اتفاقی…
تصمیم گرفتید در خانه بمانید و پا بیرون نگذارید مگر این که ضرورتی پیش بیاید. سه هزار بار سراغ یخچال رفتید و درش را باز…