گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
- ۲۶ مرداد ۹۹
- 837 بازدید
- 0 دیدگاه
آغاز هر افسانه يک رؤياست.
پايان هر افسانه … افسانه پايان ندارد. سينه به سينه نقل ميشود، دهان به دهان، نسل به نسل ميگردد، نفس ميکشد، زنده ميماند.
افسانه بيمرگ است.
افسانه بيپايان است.
افسانه رؤيايي است که به حقيقت پيوسته است.
افسانه محک هم از يک رويا آغاز شد: رؤياي بنا کردن بيمارستاني فقط و فقط براي درمان کودکان مبتلا به سرطان.
هيچ رؤيايي بدون بستر محقق نميشود، پس محک بستر اين رؤيا شد: بانو افسانه دبيري، رؤياي ساخت اولين و تنها بيمارستان فوقتخصصي سرطان اطفال در ايران را بر بستر مؤسسهاي بنا کرد که بانويي ديگر با با آگاهي از مشکلات کودکان مبتلا به سرطان و براي حمايت از آنها و خانوادههايشان بنيان نهاد.
ديوارهاي رفيع بيمارستان محک بر دوش توانمند مؤسسه خيريه حمايت از کودکان مبتلا به سرطان محک قد کشيد و بالا رفت. گردش روزگار نگذاشت بانو افسانه دبيري تعبير رؤيايش را به چشم ببيند، ولي چه جاي اندوه که رؤيابين با قلب خود ديده بود شکوفايي رؤيايش را که هر آجرش از نيکي، پايهاش قصد خير و سقفش درمان کودک مبتلا به سرطان بود.
۱۳ سال از به ثمر نشستن آن رؤيا و افتتاح بيمارستان محک ميگذرد، روزي که «محک و نيکوکاري» نام گرفت تا در برابر اعتماد شما که تداومبخش خير زير اين سقف هستيد، اداي احترام کنيم و يادمان نرود که:
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد