0 کمک آنلاین

قطار

  • ۱۵ فروردین ۹۳
  • 746 بازدید
  • 0 دیدگاه

توی کوپه‌ی قطار نشسته بودم، تازه قطار راه افتاده بود و هنوز صدای چرخ‌هاش به روی ریل‌ها، برام عادی نشده بود، همینطور که از شهر دور می‌شدیم، هر لحظه از پنجره منظره‌ای زیبا نمایان می‌شد و این مناظر یکی از یکی زیباتر بودند شاید چندین منظره سرسبز بودند و بقیه خشک و پر از خار ولی اصلا قابل مقایسه نبودند.
هر کدام شکوه و زیبایی خود رو داشتند، لحظه‌ای ماتم برد انگار که کمی خواب آلوده شدم. از این همه آرامشی که از دیدن مناظر گرفته بودم، با خودم گفتم برم توی راهرو و ببینم اونطرف ریل‌ها چه خبر؟ دهکده یا بهتر بگم ده کوره‌هایی نمایان شده بودند که بچه‌های آن ده تفریحی جز نگاه کردن به قطار‌هایی که می‌گذشتند نداشتند انگار که هر پنجره، تلویزیون و یا مانیتور کامپیوتری برای سرگرم شدنشان و دوباره از ده کوره‌ها گذشتیم و به مناظر خشک و بی آب و علفی رسیدیم که با همه خشکیشان، شکوه و عظمت خداوند را جلوه می‌کردند و گاه گاهی چند منظور با درخت‌هایی مختلف و گوناگون که هر کدام نشانه‌ای از عظمت و بخشندگی خداوند به همراه داشتند. به داخل کوپه برگشتم و نشستم و در فکر فرو رفتم، چقدر این قطار و این مسیر و این پنجره‌ها شبیه به زندگی ما آدم‌هاست، ما قطاریم و مسیر ریل‌ها، مسیر زندگی و سرنوشت ما هستند و پنجره و مناظر‌، اتفاقاتی هستند که در این مسیر می‌افتند. گاهی در این مسیر سرسبزی می‌بینیم و گاهی خشکی بیابان و گاه وارد تونل سیاهی می‌شویم که با این که تاریک است و نمی‌دانیم کجا هستیم و چه اتفاقی خواهد افتاد و همه چیز تیره و تار به نظر می‌رسد ولی می‌دانیم و امیدواریم که این تونل بالاخره به انتها خواهد رسید و مسیر، ما را به روشنایی خواهد رساند. یکدفعه به خودم اومدم و دیدم که همه جا تاریک شد، تونل و سیاهی آن کمی مضطربم کرد ولی این اضطرابی شیرین بود به شیرینی عسل، چرا که می‌دانم این تونل هم به انتها خواهد رسید و این مسیر هم سپری خواهد شد و یکدفعه، روشنایی هم جارو فراگرفت و لذت این سپیدی و امیدواری واقعا که چه شیرین و دلچسب است.

حالا قطار من داخل تونلی رفته که اون بیماری سرطان پسرم است و من به همراه خانواده‌ام و با لطف خداوند کمک‌ها و راهنمایی‌های پزشکان و دست اندرکاران محک داریم این مسیر رو با تمام سختی‌هاش ولی با لذت سپری می‌کنیم. لذتی که امیدواریم انتهای تونل، سپیدی و روشنایی و سلامت است. چرا که اگر این سختی‌ها و تاریکی‌ها نبود، دیدن روشنایی‌ها هیچ لذتی نداشت.

خدایا مرسی از این همه نعمت و حکمت و دانایی تو.

دیدگاه‌ها

دیدگاه خود را بنویسید * نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند * دیدگاه شما