یک بار دیگر-خانهات آباد- بگو «سیب»
- ۲ فروردین ۰۳
- 304 بازدید
- 0 دیدگاه
سیب…
شاید سیب برای این نشسته است وسطِ سفره هفتسین، که هی آن را نگاه کنیم و در دلمان بگوییم «سیب» و دلمان بخندد و آن لحظه در یادمان ثبت شود. بلند بگوییم «سیب» و لبمان بخندد و آن لحظه در عکسمان ثبت شود. سیب اصلا آمده است که ما را بخنداند. وقتی سیبی به دست میگیریم و آن را گاز میزنیم، انگار داریم از ته دل قهقهه میزنیم.
سیب، آمده است که ما را یاد سلامتی بیاندازد و باز از سلامتی، راهی بزنیم به خنده. خندهی فرزندانمان، هر جایی که باشد، بهار از همان طرف به محک میآید. ما آرزو داریم اینجا، اتاق به اتاق، بهار باشد.
حالا، بگویید سیب؛ بچههای ما، با حمایت شما، بیشتر میخندند…
️پ.ن: عنوان، مصرعی از متین فروزنده